عشق جمال جانان دریای آتشین است
|
|
گر عاشقی بسوزی زیرا که راه این است
|
جایی که شمع رخشان ناگاه بر فروزند
|
|
پروانه چون نسوزد کش سوختن یقین است
|
گر سر عشق خواهی از کفر و دین گذر کن
|
|
کانجا که عشق آمد چه جای کفر و دین است
|
عاشق که در ره آید اندر مقام اول
|
|
چون سایهای به خواری افتاده در زمین است
|
چون مدتی برآید سایه نماند اصلا
|
|
کز دور جایگاهی خورشید در کمین است
|
چندین هزار رهرو دعوی عشق کردند
|
|
برخاتم طریقت منصور چون نگین است
|
هرکس که در معنی زین بحر بازیابد
|
|
در ملک هر دو عالم جاوید نازنین است
|
کاری قوی است عالی کاندر ره طریقت
|
|
بر هر هزار سالی یک مرد راهبین است
|
تو مرد ره چه دانی زیرا که مرد ره را
|
|
اول قدم درین ره بر چرخ هفتمین است
|
عطار اندرین ره جایی فتاد کانجا
|
|
برتر ز جسم و جان است بیرون ز مهر و کین است
|