عقل مست لعل جان افزای توست
|
|
دل غلام نرگس رعنای توست
|
نیکویی را در همه روی زمین
|
|
گر قبایی هست بر بالای توست
|
چون کسی را نیست حسن روی تو
|
|
سیر مهر و مه به حسن رای توست
|
نور ذره ذره بخش هر دو کون
|
|
آفتاب طلعت زیبای توست
|
در جهان هرجا که هست آرایشی
|
|
پرتو از روی جهانآرای توست
|
تا رخت شد ملکبخش هر دو کون
|
|
مالک الملک جهان مولای توست
|
خون اگر در آهوی چین مشک شد
|
|
هم ز چین زلف عنبرسای توست
|
گرچه آب خضر جام جم بشد
|
|
تشنهی جام جهان افزای توست
|
خلق عالم در رهت سر باختند
|
|
ور کسی را هست سر همپای توست
|
آسمان سر بر زمین هر جای تو
|
|
در طواف عشق یک یک جای توست
|
آفتاب بی سر و بن ذرهوار
|
|
این چنین سرگشته در سودای توست
|
این جهان و آن جهان و هرچه هست
|
|
شبنمی لب تشنه از دریای توست
|
چون به جز تو در دو عالم نیست کس
|
|
در دو عالم کیست کوهمتای توست
|
هر که را هر ذرهای چشمی شود
|
|
هم گر انصاف است نابینای توست
|
گر فرید امروز چون شوریدهای است
|
|
عاقل خلق است چون شیدای توست
|