دولت عاشقان هوای تو است
|
|
راحت طالبان بلای تو است
|
کیمیای سعادت دو جهان
|
|
گرد خاک در سرای تو است
|
ناف آهو شود دهان کسی
|
|
که درو وصف کبریای تو است
|
سرمهی دیدهها بود خاکی
|
|
که گذرگاه آشنای تو است
|
ملک عالم به هیچ نشمارد
|
|
آنکه در کوی تو گدای تو است
|
به سحر ناز عاشقان با تو
|
|
از سر لطف دلگشای تو است
|
آنچه از ملک جاودان بیش است
|
|
عاشقان را در سرای تو است
|
آنچه از سیرت ملوک به است
|
|
خاک کوی فلکنمای تو است
|
از بلا هر کسی گریزان است
|
|
این رهی طالب بلای تو است
|
گر رضای تو در بلای من است
|
|
جان من بستهی رضای تو است
|
من ندانم ثنای تو به سزا
|
|
وصف تو لایق ثنای تو است
|
این تکاپوی و گفت و گوی فرید
|
|
همه در جستن عطای تو است
|