یک دو بیت از شاه میخوانم نگارا گوش کن
|
|
زان که هر یک همسری با در غلطان میکند
|
« قد سرو آسای تو زین سان که جولان میکند
|
|
عاشق دیوانه را سرمست و حیران میکند
|
نیست از دست غمت جمعی به عالم گوییا
|
|
هر کجا جمعی است زلف تو پریشان میکند»
|
شیرین دهنا بشنو اشعار خوش خسرو
|
|
از چشمهی نوشینت یک قطره به کامم کن
|
«من خضر و سکندروار ظلمات نپیمایم
|
|
زان آب حیات اینک یک جرعه به جامم کن
|
چون خوی تو میدانم از لطف تو مایوسم
|
|
باری ز سر رحمت یک روز عتابم کن»
|
دوشینه که آن ماه مشک مو را
|
|
در خانه کشیدم به صد بهانه
|
این بیت ملک در خیالم آمد
|
|
خون دلم از دیده شد روانه
|