خادم دیر مغانم، هنری بهتر از این
|
|
بی خبر از دو جهانم، هنری بهتر از این
|
ساقی نوش لبم دوش به یک باده نواخت
|
|
کس ندادهست به مستان شکری بهتر از این
|
چشم امید ز خاک در میخانه مپوش
|
|
که نماید به نظر خاک دری بهتر از این
|
میوهی عیش بسی چیدم از آن نخل مراد
|
|
کی دهد باغ محبت ثمری بهتر از این
|
بر فراز قدش آن روی فروزان بنگر
|
|
کز سر سرو نتابد قمری بهتر از این
|
زیر آن زلف ببین طرف بناگوشش را
|
|
کز پی شام نبینی سحری بهتر از این
|
پیش تیغت چه کنم گر نکنم سینه سپر
|
|
که ندارند ضعیفان سپری بهتر از این
|
کشتی امروز ز تاثیر دعای سحرم
|
|
بالله ار بود دعا را اثری بهتر از این
|
اشک صاحب نظران این همه پامال مکن
|
|
زان که در دست نیفتد گهری بهتر از این
|
بام آن کعبهی مقصود بلند است ای کاش
|
|
عشق میداد مرا بال و پری بهتر از این
|
گفتمش چشم و چراغ دل صاحب نظری
|
|
گفت بگشای فروغی نظری بهتر از این
|