شب فراق تو گر ناله را اشاره کنم
|
|
چه رخنهها که در ارکان سنگ خاره کنم
|
نه طاقتی که ز نظارهات بپوشم چشم
|
|
نه قدرتی که به رخسارهات نظاره کنم
|
نه پای آن که به سوی تو ره بپیمایم
|
|
نه دست آن که ز خوی تو جامه پاره کنم
|
به کیش زمرهی عشاق دوزخی باشم
|
|
به بوی سدره ز کوی تو گر کناره کنم
|
شبی بر غم فلک روی خویشتن بنما
|
|
که زهره را بدرم، ماه را دو پاره کنم
|
چو بی تو آه شرر بار برکشم از دل
|
|
علاج خرمن گردون به یک شراره کنم
|
خوشم به کشمکش خون خویش روز جزا
|
|
که سیر روی زین رهگذر دوباره کنم
|
گره فتد به سر زلفت از پریشانی
|
|
گر اشتیاقی ترا مو به مو شماره کنم
|
به غیر دادن جان چارهای نخواهم جست
|
|
اگر به درد تو چندین هزار چاره کنم
|
ز سر گنبد مینا نمیشوم آگاه
|
|
مگر که خدمت رند شراب خواره کنم
|
فروغی از غم آن ماه خرگهی تا چند
|
|
کنار خویشتن از اشک پر ستاره کنم
|