تا هست نشانی از نشانم | خاک قدم سبوکشانم | |
تا ساغر من پر از شراب است | از شر زمانه در امانم | |
تا در کفم آستین ساقیست | فرش است فلک بر آستانم | |
در مرهم زخم خود چه کوشم | کاین تیر گذشت از استخوانم | |
دردا که به وادی محبت | دنبالترین کاروانم | |
گفتی منشین به راه تیرم | تا تیر تو میزنی، نشانم | |
پیوسته ببوسم ابروانت | گر تیر زنی بدین کمانم | |
بالای تو تا نصیب من شد | ایمن ز بلای ناگهانم | |
گفتم که بنالم از جفایت | زد مهر تو مهر بر دهانم | |
بالم مشکن که شاه بازم | خونم مفشان که نغمهخوانم | |
مرغ کهنم در این چمن لیک | بر شاخ تو تازه آشیانم | |
دیدم ز محبتش فروغی | چیزی که نبود در گمانم |