مشغول رخ ساقی، سرگرم خط جامم
|
|
در حلقهی میخواران، نیک است سرانجامم
|
اول نگهش کردم آخر به رهش مردم
|
|
وه وه که چه نیکو شد آغازم و انجامم
|
شب های فراق آخر بر آتش دل پختم
|
|
داد از مه بی مهرم، آه از طمع خامم
|
خیز ای صنم مهوش از زلف و رخ دلکش
|
|
بگسل همه زنارم، بشکن همه اصنامم
|
گر طره نیفشانی، کی شام شود صبحم
|
|
ور چهره نیفروزی کی صبح شود شامم
|
هم حلقهی گیسویت سر رشتهی امیدم
|
|
هم گوشهی ابرویت سرمایهی آرامم
|
آسوده کجا گردم تا با تو نیاسایم
|
|
آرام کجا گیرم تا با تو نیارامم
|
تا با تو نپیوندم کی میوه دهد شاخم
|
|
تا با تو نیامیزم کی شاد شود کامم
|
در عالم زیبایی تو خواجهی معروفی
|
|
در گوشهی تنهایی من بندهی گمنامم
|
گر آهوی چشم تو سویم نظر اندازد
|
|
هم شیر شود صیدم، هم چرخ شود راهم
|
دی باز فروغی من دلکش غزلی گفتم
|
|
کز چشم غزال او شایستهی انعامم
|