دوشینه مهی به خواب دیدم | یعنی به شب آفتاب دیدم | |
شب ها به هوای خاک کویش | چشم همه را پرآب دیدم | |
هر گوشه ز تیر غمزهی او | دل خسته و بی حساب دیدم | |
از آتش شوق او به گلشن | مرغان همه را کباب دیدم | |
یک نکته ز هر دو لعل او بود | هر نشه که در شراب دیدم | |
در هر سر موی صید بندش | صد پیچ و هزار تاب دیدم | |
در هر خم عنبرین کمندش | یک جمع در اضطراب دیدم | |
در عشق هر آن دعا که کردم | یک جا همه مستجاب دیدم | |
دل های شکسته را ز وصلش | یک سر همه کامیاب دیدم | |
آسایش جان اهل دل را | در کشمکش عذاب دیدم | |
طومار گناه عاشقان را | سر دفتر هر ثواب دیدم | |
از بادهی چشم او فروغی | مردم همه را خراب دیدم |