در جلوهگاه جانان جان را به شوق دادم
|
|
در روز تیرباران مردانه ایستادم
|
جان با هزار شادی در راه او سپردم
|
|
سر با هزار منت در پای او نهادم
|
جز راستی نبینی در طبع بی نفاقم
|
|
جز ایمنی نیابی در نفس بی فسادم
|
نام تو برده میشد تا نامه مینوشتم
|
|
روی تو دیده میشد تا دیده میگشادم
|
در وادی محبت دانی چه کار کردم
|
|
اول به سر دویدم، آخر ز پا فتادم
|
مجلس بهشت گردد از غایت لطافت
|
|
هر گه ز در درآید حور پری نژادم
|
جز عشق سبز خطان درسی به من نیاموخت
|
|
استاد کاملم کرد، رحمت بر اوستادم
|
تا با قضاش کردم ترک رضای خود را
|
|
با هر قضیه خوش دل با هر بلیه شادم
|
طرح توی فروغی میریختم، اگر بود
|
|
حکمی بر آب و آتش، دستی به خاک و بادم
|