اول به وفا می وصالم درداد | چون مست شدم جام جفا را سرداد | |
پر آب دو دیده و پر از آتش دل | خاک ره او شدم به بادم برداد |
□
نی دولت دنیا به ستم میارزد | نی لذت مستیاش الم میارزد | |
نه هفت هزار ساله شادی جهان | این محنت هفت روزه غم میارزد |
□
هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد | هر پاکروی که بود تردامن شد | |
گویند شب آبستن و این است عجب | کاو مرد ندید از چه آبستن شد |
□
چون غنچهی گل قرابهپرداز شود | نرگس به هوای می قدح ساز شود | |
فارغ دل آن کسی که مانند حباب | هم در سر میخانه سرانداز شود |
□
با می به کنار جوی میباید بود | وز غصه کنارهجوی میباید بود | |
این مدت عمر ما چو گل ده روز است | خندان لب و تازهروی میباید بود |
□
این گل ز بر همنفسی میآید | شادی به دلم از او بسی میآید | |
پیوسته از آن روی کنم همدمیاش | کز رنگ ویام بوی کسی میآید |
□
از چرخ به هر گونه همیدار امید | وز گردش روزگار میلرز چو بید | |
گفتی که پس از سیاه رنگی نبود | پس موی سیاه من چرا گشت سفید |
□
ایام شباب است شراب اولیتر | با سبز خطان بادهی ناب اولیتر | |
عالم همه سر به سر رباطیست خراب | در جای خراب هم خراب اولیتر |
□
خوبان جهان صید توان کرد به زر | خوش خوش بر از ایشان بتوان خورد به زر | |
نرگس که کله دار جهان است ببین | کاو نیز چگونه سر درآورد به زر |
□
سیلاب گرفت گرد ویرانهی عمر | وآغاز پری نهاد پیمانهی عمر | |
بیدار شو ای خواجه که خوش خوش بکشد | حمال زمانه رخت از خانهی عمر |