دل به حسرت ز سر کوی کسی میآید
|
|
مرغی از سدره به کنج قفسی میآید
|
شکری چند بخواه از لب شیرین دهنان
|
|
تا بدانی که چهها بر مگسی میآید
|
در ره عشق پی ناله دل باید رفت
|
|
زان که رهرو به صدای جرسی میآید
|
میروم گریهکنان از سر کویی کانجا
|
|
عاشقی میرود و بوالهوسی میآید
|
کردیم مست به نوعی که ندانم امشب
|
|
شحنهای میگذرد یا عسسی میآید
|
نفسی با تو به از زندگی جاوید است
|
|
وین میسر نشود تا نفسی میآید
|
تو ستم پیشه برآنی که بستانی همه عمر
|
|
من در اندیشه که فریادرسی میآید
|
در گذرگاه تو ای چشم و چراغ همه شهر
|
|
دل شهری ز پی ملتمسی میآید
|
گر نه در راه تو گم کرد فروغی دل را
|
|
پس چرا بر سر این راه بسی میآید
|