همه جا تیر تو بر سینهی ما میآید
|
|
جان به قربان خدنگ که به جا میآید
|
جوی خون میرود از چشمهی چشمم بر خاک
|
|
بر سرم بین که ز دست تو چهها میآید
|
گر دل از سنگ جفای تو ننالد چه کند
|
|
شیشه هنگام شکستن به صدا میآید
|
صف عشاق به یک چشم زدن بر هم زد
|
|
یارب این صف زده مژگان ز کجا میآید
|
سخت شد بر دل من کار به حدی در عشق
|
|
که به سر وقت من آن سست وفا میآید
|
من ز خود میروم و یار قدح میبخشد
|
|
تشنه جان میدهد و آب بقا میآید
|
همه اخوان صفا بر سر وجدند مگر
|
|
صنم ماست که از روی صفا میآید
|
میرسد جلوهگر آن سرو خرامان ای دل
|
|
مستعد باش که توفان بلا میآید
|
مگر اندیشهام از روی خطا رفت که باز
|
|
ترک سر مست من از راه خطا میآید
|
جمعی افتاده به هر گوشه پریشان حالند
|
|
مگر از سنبل او باد صبا میآید
|
از سر ریختن خون فروغی مگذر
|
|
چون به میدان تو در عین رضا میآید
|