به کویش دوش یا رب یا ربی بود | که را یارب ندانم مطلبی بود | |
شب و روزی که در میخانه بودیم | ز حق مگذر که خوش روز و شبی بود | |
کسی داند حدیث تلخ کامی | که جانش بر لب از شیرین لبی بود | |
نبودم تیرهروز از عشق آن ماه | به چرخم گر فروزان کوکبی بود | |
بهای اشک سیمینم ندانست | نمیدانم چه سیمین غبغبی بود | |
رخ زیبای او در چنبر زلف | تو پنداری قمر در عقربی بود | |
از آن رو کافر عشقم فروغی | که عشق اولی تر از هر مذهبی بود |