نظر ز روی تو صاحب نظر نمیبندد
|
|
که هیچ کس به چنین روی در نمیبندد
|
دلم ز صورت خوب تو پی به معنی برد
|
|
که چرخ نقشی ازین خوب تر نمیبندد
|
زمانه زان لب شیرین اگر خبر گردد
|
|
به راستی کمر نیشکر نمیبندد
|
به خاک کوی تو شب نیست کاب دیدهی من
|
|
ره گذرگه باد سحر نمیبندد
|
ز قامت تو چنان پایمال شد طوبی
|
|
که تا به روز قیامت کمر نمیبندد
|
کبوتران حرم را به جز تو کافرکیش
|
|
پس از هلاک کسی بال و پر نمیبندد
|
جز آن پسر که منش دوست چون پدر دارم
|
|
کسی میان پی قتل پدر نمیبندد
|
وفا نمودم و پاداش آن جفا دیدم
|
|
که گفت نخل محبت ثمر نمیبندد
|
هزار بار به خون گر کشی فروغی را
|
|
ز آستان تو بار سفر نمیبندد
|