قصد همه وصل حور و خلد برین است
|
|
غایت مقصود ما نه آن و نه این است
|
بر سر آزادهام نه صلح و نه جنگ است
|
|
در دل آسودهام نه مهر و نه کین است
|
شیخ و برهمن، مرید کعبه و دیرند
|
|
همت ما فارع از هم آن و هم این است
|
ره به خدا یافتم ز بی خودی آخر
|
|
لیک ره اهل معرفت نه چنین است
|
حلقهی دیوانگان خوش است که دایم
|
|
ذکر پری پیکران پرده نشین است
|
بزم بتان جای عشرت است که آنجا
|
|
مشتی شوریدگان بیدل و دین است
|
کس نشد از سر پردهی تو خبردار
|
|
نقش تو بالاتر از گمان و یقین است
|
تا به خیال از رخ تو پرده کشیدم
|
|
پردهی چشمم نگارخانهی چین است
|
تا ننوازی مرا به گوشهی چشمی
|
|
چشم رقیب از چهار سو به کمین است
|
کو سر مویی که بستهی تو نباشد
|
|
زلف تو زنجیر آسمان و زمین است
|
چشمهی پر نور آفتاب فروغی
|
|
عکس قمر طلعتان زهره جبین است
|