ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما
|
|
تا مدعی بمیرد از جان فشانی ما
|
گر در میان نباشد پای وصال جانان
|
|
مردن چه فرق دارد با زندگانی ما
|
ترک حیات گفتیم کام از لبش گرفتیم
|
|
الحق که جای رشک است بر کامرانی ما
|
سودای او گزیدیم جنس غمش خریدیم
|
|
یا رب زیان مبادا در بی زیانی ما
|
در عالم محبت الفت بهم گرفته
|
|
نامهربانی او با مهربانی ما
|
در عین بیزبانی با او به گفتگوییم
|
|
کیفیت غریبی است در بی زبانی ما
|
صد ره ز ناتوانی در پایش اوفتادیم
|
|
تا چشم رحمت افکند بر ناتوانی ما
|
تا بینشان نگشتیم از وی نشان نجستیم
|
|
غافل خبر ندارد از بینشانی ما
|
اول نظر دریدیم پیراهن صبوری
|
|
آخر شد آشکارا راز نهانی ما
|
تا وصف صورتش را در نامه ثبت کردیم
|
|
مانند اهل دانش پیش معانی ما
|
تدبیرها نمودیم در عاشقی فروغی
|
|
کاری نیامد آخر از کاردانی ما
|