چشم بیمار تو شد باعث بیماری ما
|
|
به مسیحا نرسد فکر پرستاری ما
|
تا ز بندت شدم آزاد، گرفتار شدم
|
|
سخت آزادی ما بند گرفتاری ما
|
سر ما باد فدای قدم عشق ، که داد
|
|
با تو آمیزش ما از همه بیزاری ما
|
بس که تن خسته و دل زار شد از بار غمت
|
|
ترسم آخر که به گوشت نرسد زاری ما
|
صبح ما شام شد از تیرگی بخت سیاه
|
|
آه اگر شب رو زلفت نکند یاری ما
|
دوش در خواب لب نوش تو را بوسیدم
|
|
خواب ما به بود از عالم بیداری ما
|
بی کسی بین که نکردهست به شبهای فراق
|
|
هیچکس غیر غم روی تو غمخواری ما
|
دل و دین تاب و توان رفت و برفتم از دست
|
|
بر سر کوی وفا کیست به پاداری ما
|
گفتم از دست که شد زار دل اهل نظر
|
|
زیر لب گفت که از دست دل آزاری ما
|
هوشم افزود فروغی کرم باده فروش
|
|
مستی ما چه بود مایهی هشیاری ما
|