زلفش چلیپا خم شده لعلش مسیحا دم شده
|
|
زلف و لبش باهم شده ظلمات و حیوان دیدهام
|
جان از تنش تیمار کش چون چشم او بیمار و خوش
|
|
دل چون دهانش پستهوش خونین و خندان دیدهام
|
او سرگران با گردنان من در پیش بر سر زنان
|
|
دلها دوان دندانکنان دامن به دندان دیدهام
|
تیز است چون بازار او، عاجز شدم در کار او
|
|
جان در خط دلدار او مدهوش و حیران دیدهام
|
زلفش بسان زنگیان درهم شده بر هر کران
|
|
بر عارضش بازیکنان افتان و خیزان دیدهام
|
دجله ز تف آه خود کردم تیممگاه خود
|
|
بغداد را در راه خود از دیده طوفان دیدهام
|
خاقانیا جان برفشان در من یزید عاشقان
|
|
کان گوهر ار بخری به جان ارزد که ارزان دیدهام
|
چون عزم داری راه را چون دل دهی دلخواه را
|
|
فرمان شروان شاه را بر جان نگهبان دیدهام
|
فردوس مجلس داوری کارواح دربان زیبدش
|
|
اجرام مرکب صفدری کافلاک میدان زیبدش
|
نی نی ز خوبان غافلم در کار ایشان نیستم
|
|
آزاد کرد همتم در بند خوبان نیستم
|
خود کوی سودا نسپرم خود روی زیبا ننگرم
|
|
بر دام خوبان نگذرم چون مرغ ایشان نیستم
|
یاد بتان تا کی کنم، فرش هوس را طی کنم
|
|
این اسب چوبین پی کنم چون مرد میدان نیستم
|
شیدای هر مهوش نیم، جویای هر دلکش نیم
|
|
پروانهی آتش نیم، مرغ سلیمان نیستم
|
بس نقب کافکندم نهان بر حقهی لعل بتان
|
|
صبح خرد چون شد عیان نقاب پنهان نیستم
|
ساقی غم را ز اندرون چون سوخته بیدم کنون
|
|
تا چند بارم اشک خون گر رواق افشان نیستم
|
هستم به چشم دوستان هستی که پیدا نیست آن
|
|
بهر چه هستم بینشان، گر وصل جانان نیستم
|
گر کس بود سگجان منم این چرخ سگدل دشمنم
|
|
تا کی زید زرین تنم گر آهنین جان نیستم
|
جستم سراپای جهان شیب و فراز آسمان
|
|
گر هیچ اهلی در جهان، دیدم مسلمان نیستم
|
مانم به خاک کم بها، لب تشنهی آب وفا
|
|
کز جرعهی هیچ آشنا آلوده دامان نیستم
|
برد آبرویم آرزو، ایمه کدام آب و چه رو
|
|
روی از کجا و آب کو، خود در غم آن نیستم
|