چون بخندی خبر دهد دهنت
|
|
که سها اختران همی ریزد
|
دست بالاست کار تو که فلک
|
|
زیر پایت روان همی ریزد
|
نیزه بالاست خون ز غمزهی تو
|
|
که به مشکین سنان همی ریزد
|
آسمان هم ز جور تو چون من
|
|
خاک بر آسمان همی ریزد
|
نه از آن طیرهام که طرهی تو
|
|
خون من هر زمان همی ریزد
|
لیک از آن در خطم که از خط تو
|
|
نافهها رایگان همی ریزد
|
به چه زهره زبان حدیث تو کرد
|
|
کب رویم زبان همی ریزد
|
چشم من شد گناه شوی زبان
|
|
کب سوی دهان همی ریزد
|
ابر خونبار چشم خاقانی
|
|
صاعقه بر جهان همی ریزد
|
صدف خاطرش جواهر نطق
|
|
بر سر اخستان همی ریزد
|
خانه زادند و بندهی در شاه
|
|
خانه داران خاندان ملوک
|