کشتی زرین در او دریای لعل
|
|
از حبابش بادبان آخر کجاست
|
از مسام گاو سیمین در صبوح
|
|
ارزن زرین روان آخر کجاست
|
از پی سی طفل را در یک بساط
|
|
آن سه لعبت ز استخوان آخر کجاست
|
این حریفان جمله مستان میاند
|
|
مست عشقی ز آن میان آخر کجاست
|
از زکات جرعهی مستان وقت
|
|
یک زمین سیراب جان آخر کجاست
|
بربط نالان چو طفلان از زدن
|
|
در کنار دایگان آخر کجاست
|
نای چون شاه حبش در پیش و پس
|
|
ده غلامش پاسبان آخر کجاست
|
بر سر رگهای بازوی رباب
|
|
نشتر راحت رسان آخر کجاست
|
چنگ چون زالی سرافکنده ز شرم
|
|
گیسوان در پاکشان آخر کجاست
|
راوی خاقانی اینک مرحبا
|
|
مدحت شاه اخستان آخر کجاست
|
تاجدار کشور پنجم که هست
|
|
کیقباد خاندان مملکت
|
تیغ خورشید از جهان پوشیدهاند
|
|
در هوا خفتان از آن پوشیدهاند
|
تا هوا کبریت رنگ آمد ز چرخ
|
|
آتش سیماب سان پوشیدهاند
|
گرچه از کبریت بفروزد چراغ
|
|
زو چراغ آسمان پوشیدهاند
|
وقت سرد است آتش افزون کن کز ابر
|
|
چشمهی آتشفشان پوشیدهاند
|
کعبه ز آتش ساز چون بر فرق کوه
|
|
چادر احرامیان پوشیدهاند
|
از شعاع آتش اینک صد دواج
|
|
در عذار شبستان پوشیدهاند
|
وز مزاج می به روی خاصگان
|
|
صد دواج رایگان پوشیدهاند
|
آن تنوره پیشتر کش کز تفش
|
|
در بنفشه ارغوان پوشیدهاند
|
خیل زنگی را چو شد در پنجره
|
|
شعر چینی در زمان پوشیدهاند
|