این گربه چشمک این سگک غوری غرک
|
|
سگسارک مخنثک و زشت کافرک
|
با من پلنگ سارک و روباه طبعک است
|
|
این خوک گردنک سگک دمنه گوهرک
|
بوده سگ رمنده و اکنون به بخت من
|
|
شیرک شده است و گرگک و از هر دو بدترک
|
خنبک زند چو بوزنه، جنبک زند چو خرس
|
|
این بوزنینه ریشک پهنانه منظرک
|
خرگوشک است خنثی زن و مرد در دو وقت
|
|
هم حیض و هم زناش، گهی ماده گه نرک
|
این پشم سگ که ... سگش خوانم از صفت
|
|
چو ... سگ برهنگک و سرخ پیکرک
|
چون یوزک قمی جهد از دم آهوان
|
|
با دوستان رود گفتار در برک
|
گرد غزالکان و گوزنان بزم شاه
|
|
فحلی کند چو گور خرک گرد مادرک
|
گر دست و پاش چون سگک کهف بشکنی
|
|
هم برنگردد از دمشان این سبک سرک
|
بینام هم کنونش چو بید سترک خصی
|
|
این بد گهر شکالک و توسن رگ استرک
|
خاقانیا گله مکن او از سگان کیست
|
|
خود صیدکی کند سگک استخوان خورک
|
سگ عفعفک کند چو بدو نانکی دهی
|
|
دم لابگک کند بنشیند پس درک
|
میزان حکمتی و تو را بر دل است زخم
|
|
زین شوله فعل عقربک شوم نشترک
|
هم شوله بود کو پس شوال زخم زد
|
|
بر تارک مبارک پور طغان یزک
|