گرچه مسیح را حذر است از دم یهود | از گفتهی نصاری هم میکند حذر | |
طعن حرام زادگی ارچه بد است بد | اما حجالت دم ابناللهی بتر | |
گر عقلت این سخن نپذیرد که گفتهام | آن عقل را نتیجهی دیوانگی شمر |
□
عیسی دورانم و این کور شد دجال من | قدر عیسی کی نهد دجال ناموزون کور | |
بر سر راهم چو بازآیم ز اقلیم عراق | هم بسوزم هم بریزم جان کور و خون کور |
□
گر کهان مه شدند خاقانی | تو در ایشان به مهتر منگر | |
کهتری را که مهتری باشد | هم بدان چشم کهتری منگر | |
خرد شاخی که شد درخت بزرگ | در بزرگیش سرسری منگر | |
هر ذلیلی که حق عزیز کند | در عزیزیش منکری نگر | |
گاو را چون خدا به بانگ آورد | عمل دست سامری منگر |
□
عذر داری بنال خاقانی | کاهل کم داری آشنا کمتر | |
دشمنانت ز خاک بیشترند | دوستانت ز کیمیا کمتر |
□
علوی دوست باش خاقانی | کز عشیرت علی است فاضلتر | |
هرکه بد بینی از نژاد علی | نیکتر دان ز خلق و عادلتر | |
بدشان بهتراز همه نیکان | نیکشان از فرشته کاملتر |