در هجو شهر زوری

شهر زوری گدا بود خاصه کش به بغداد پرورش کردند
به صفت چون خری بماند راست که به شیر سگش بپروردند

چون امیدم بریده نیست ز تو همه رنجی که باشدم شاید
اهل بخشایشم سزد که دلت بر تن و جان من ببخشاید