نظیر سعد اکبر میرگشتاسب | که جای سعد اصغر زخمهی اوست | |
من او را باربد خوانم نه حاشا | که سحر باربد در نغمهی اوست |
□
ای عماد الدین ای صدر زمان | هر زمان صدری تو را خاک در است | |
چرخ نعمان دوم خواندت و گفت | نعل یحموم توام تاج سر است | |
من که آتش سرم و باد کلاه | خاک درگاه توام آبخور است | |
مهر تب یافتم از خدمت تو | زان تبم رفت و عرض برگذر است | |
قحط جان میبری و قحط کرم | ور تو گوئی ز دو مرسل اثر است | |
پس ازین نام تو بر خاتم دهر | صدر عیسی دم یوسف نظر است | |
دیدهای هفت نهان خانهی چرخ | که در آن خانه چه ماده چه نر است | |
هم ببین خانهی خاقانی را | که در این خانه چه خشک و چه تر است | |
رنجهای تا به رخت چاشت خورم | که فلک بر دل من چاشت خور است | |
برگ مهمانی تو ساختهام | گرچه بس ساختهی مختصر است | |
قدری کوفته و بریان هست | لیک پالودهی تر بیشتر است | |
چیست پالوده سرشک تر من | کوفته سینه و بریان جگر است |
□
خوش سواری است عمر خاقانی | صیدگه دهر و بارگیر اوقات | |
پیش کان زین خود ز پشت حیات | بفکند نفل صید نعل کن حسنات |
□
دوستی داشتم به ری که به حسن | رخ او خط نغز دلبر داشت | |
او خط اندر جهان کشید و به عقل | خال خوف از رخ رجا برداشت |
□
زندگانی چو مال میراث است | که نبینی بقاش جز به زکات | |
پس ز طاعت بده زکاتش از آنک | به زکات است مال را برکات |
□
هر سال اگر غلام خاقان | بر میر خجند میر نامی است | |
خاقانی اگرچه هست میری | در پیش خجندیان غلامی است |
□
از پی شهوتی چه کاهی عمر | عمر کاه تو هر زمانی چرخ | |
تو به یک جان دو جان ستان داری | جان ستان تو جان ستانی چرخ |