ناگذران دل توئی کز طرب آشناتری
|
|
خاک توام به خشک جان تا به لب آتش تری
|
خانهی دل به چار حد وقف غم تو کردهام
|
|
حد وفا همین بود، جور ز حد چه میبری
|
بر سرآتش هوا دیگ هوس همی پزم
|
|
گرچه به کاسهی سرم بر سرم آب میخوری
|
مایهی عمر جو به جو با تو دو نیمه میکنم
|
|
جوجوم از چه میکنی چیست بهانه بی زری
|
بر دل من نشان غم ماند چو داغ گاز ران
|
|
تا تو ز نیل رنگرز بر گل تر نشان گری
|
نور تویی و سایه من، چون گل و ابر از آن کنند
|
|
چشم تو و سرشک من، رنگرزی و گازری
|
بر دل خاقانی اگر داغ جفا نهی چه شد
|
|
او ز سکان کیست خود تا بردت به داوری
|
از تو بهر تهی دوی دولت وصل کی رسد
|
|
خاصه که چون بقا و عز خاص شه مظفری
|