در مدح عصمة الدین عمه‌ی اخستان

ای در حرمت نشان کعبه درگاه تو را نشان کعبه
ای کمتر خادمان بزمت بهتر ز مجاوران کعبه
کعبه است درت، نوشته خورشید العبد بر آستان کعبه
شاهان همه در پناه قدرت چون مرغان در امان کعبه
گردون به مثال بارگاهت کرده ز حق امتحان کعبه
حق کرده خلیل را اشارت تا کرد بنا بسان کعبه
ملت به جوار تو بیاسود چون صید به دودمان کعبه
جای قسم و مقام سجده است از بهر خواص جان کعبه
خاک قدمت به عرض مصحف صحن حرمت نشان کعبه
کعبه به درت پیام داده است کای کعبه‌ی جان و جان کعبه
جبریل که این پیام بشنود جانی ستد از زبان کعبه
بر کعبه کنند جان فشان خلق بر صدر تو جان فشان کعبه
دست تو محیط بر ممالک ابری شده سایبان کعبه
شیطان ز درت رمیده آنسانک پیلان ز نگاهبان کعبه
ای تشنه‌ی ابر رحمت تو چون من لب ناودان کعبه
ظلم از در تو رمیده چون دیو از سایه‌ی پاسبان کعبه
ظلم و حرم تو، حاش لله پای سگ و نردبان کعبه
رضوان صفت در سرایت کرده است بر آستان کعبه
جوید به تبرک آب دستت چون حاج ز ناودان کعبه
دهلیز سرات ناف فردوس چون ناف زمین میان کعبه