در مدح ابو المظفر شروان شاه اخستان بن منوچهر

تا گشاده ششدر سی مهره‌ی ماه صیام غلغلی زین هفت رقعه‌ی باستان انگیخته
لعبتان چشمها حیران که ما بر تخت نرد چشمها از لعبتان استخوان انگیخته
رقعه همچون قطب، وز شش چار و دو بر کعبتین از سه سو پروین و نعش و فرقدان انگیخته
کعبتین بر روی رقعه قرعه‌ی شادی شده از یکی تا شش بر او ابجد نشان انگیخته
چند صف مطرب نشانده آتش انگیز طرب و آب سحر از زخمه‌ی سودا نشان انگیخته
دست موسیقار عیسی‌دم ز رومی ارغنون غنهای اسقف انجیل‌خوان انگیخته
بربطی چون دایگان و طفل نالان در کنار طفل را از خواب دست دایگان انگیخته
بربط از بس چوب کز استاد خورده طفل‌وار ابجد روحانیان بین از زبان انگیخته
نای چون شاه حبش، ده ترک خادم پیش و پس هشت خلد از طبع و نه چشم از میان انگیخته
چنگ چون بختی پلاسی کرده زانو بند او وز سر بینی مهارش ساربان انگیخته
بازوی دست رباب از بس که بر رگ خورده نیش نیش چوبینش ز رگ آب روان انگیخته
دف هلالی بدر شکل و در شکارستان او از حمل تا ثور و جدیش کاروان انگیخته
زخمه‌ی گشتاسب در کین سیاوش نقش سحر پیش تخت شاه کیخسرو مکان انگیخته
راوی خاقانی از آهنگ در دیوان سمع نقش نام بوالمظفر اخستان انگیخته