تا گشاده ششدر سی مهرهی ماه صیام
|
|
غلغلی زین هفت رقعهی باستان انگیخته
|
لعبتان چشمها حیران که ما بر تخت نرد
|
|
چشمها از لعبتان استخوان انگیخته
|
رقعه همچون قطب، وز شش چار و دو بر کعبتین
|
|
از سه سو پروین و نعش و فرقدان انگیخته
|
کعبتین بر روی رقعه قرعهی شادی شده
|
|
از یکی تا شش بر او ابجد نشان انگیخته
|
چند صف مطرب نشانده آتش انگیز طرب
|
|
و آب سحر از زخمهی سودا نشان انگیخته
|
دست موسیقار عیسیدم ز رومی ارغنون
|
|
غنهای اسقف انجیلخوان انگیخته
|
بربطی چون دایگان و طفل نالان در کنار
|
|
طفل را از خواب دست دایگان انگیخته
|
بربط از بس چوب کز استاد خورده طفلوار
|
|
ابجد روحانیان بین از زبان انگیخته
|
نای چون شاه حبش، ده ترک خادم پیش و پس
|
|
هشت خلد از طبع و نه چشم از میان انگیخته
|
چنگ چون بختی پلاسی کرده زانو بند او
|
|
وز سر بینی مهارش ساربان انگیخته
|
بازوی دست رباب از بس که بر رگ خورده نیش
|
|
نیش چوبینش ز رگ آب روان انگیخته
|
دف هلالی بدر شکل و در شکارستان او
|
|
از حمل تا ثور و جدیش کاروان انگیخته
|
زخمهی گشتاسب در کین سیاوش نقش سحر
|
|
پیش تخت شاه کیخسرو مکان انگیخته
|
راوی خاقانی از آهنگ در دیوان سمع
|
|
نقش نام بوالمظفر اخستان انگیخته
|