اکنون که گشاد گل گریبان
|
|
دست من و دامن گلستان
|
بیبادهی زر فشان نباشم
|
|
چون باد شده است عنبرافشان
|
خاصه که به هر طرف نشسته است
|
|
صد باربد از هزار دستان
|
از شاخ شکوفه ریز گوئی
|
|
کرده است فلک ستاره باران
|
آن رنگ سیاه لاله ماناک
|
|
اندر دل مشتری است کیوان
|
در پیکر باغ شکل نرگس
|
|
چشمی است که ریخته است مژگان
|
بر قامت گل قبای اطلس
|
|
زربفت نهاده گرد دامان
|
با هم گل و سبزه و بنفشه
|
|
چون قوس قزح به رنگ الوان
|
وقت طرب است و روز عشرت
|
|
ایام گل است و فصل نیسان
|
زین پس من و آستین پر زر
|
|
خاقانی و آستان جانان
|
در باغ ثنای صاحب الجیش
|
|
چون فاخته ساخته است الحان
|
فهرست دول موفق الدین
|
|
کز خط سعادت اوست عنوان
|
عبد الغفار کز کمالش
|
|
در کتم عدم گریخت نقصان
|
بر نطع جلال نه فلک را
|
|
شش ضربه دهد ز قدر و امکان
|
ارجو که مرا به دولت او
|
|
دشوار زمانه گردد آسان
|