ای نایب عیسی از دو مرجان
|
|
وی کرده ز آتش آب حیوان
|
ای زهر تو دستگیر تریاق
|
|
وی درد تو پایمرد درمان
|
از جام تو صاف نوشتر، تیغ
|
|
در دام تو صید خوارتر جان
|
جزع تو به غمزه برده جانها
|
|
لعل تو به بوسه داده تاوان
|
وصل تو به زیر پر سیمرغ
|
|
پرورده به سایهی سلیمان
|
در عین قبول تو خرد را
|
|
یک رنگ نموده کفر و ایمان
|
از جور تو در میان عشاق
|
|
برخاسته صورت گریبان
|
گر فتنه نبایدت که خیزد
|
|
طیره منشین و طره مفشان
|
خاقانی را به کوی عشقت
|
|
کاری است برون ز وصل و هجران
|
راهی است ورا به کعبهی مجد
|
|
بیزحمت ناقه و بیابان
|
ختم فضلا موفق الدین
|
|
مقصود قران و صدر اقران
|
عبد الغفار کسمان را
|
|
در ساحت قدر اوست جولان
|
صدری که ز آفرینش او
|
|
مستوجب آفرین شد ارکان
|
از بخت جوان او کنم یاد
|
|
چون دستن کشم به پیر دهقان
|