جام طرب کش که صبح کام برآمد
|
|
خندهی صبح از دهان جام برآمد
|
صبح فلک بین که بر موافقت جام
|
|
دم زد و بوی میش ز کام برآمد
|
مهرهی شادی نشست و ششدره برخاست
|
|
نقش سه شش بر سه زخم کام برآمد
|
داو طرب کن تمام خاصه که اکنون
|
|
عدهی خاتون خم تمام برآمد
|
ما و شکر ریز عیش کز در خمار
|
|
نامزد خرمی به بام برآمد
|
ساغر گلفام خواه کز دهن کوس
|
|
نغمهی گلبام وقت بام برآمد
|
بلبله کبکی است خون گرفته به منقار
|
|
کز دهنش نالهی حمام برآمد
|
گاو سفالین که آب لالهی تر خورد
|
|
ارزن زرینش از مسام برآمد
|
زآن می گلگون که بید سوخته پرورد
|
|
بوی گل و مشکبید خام برآمد
|
در صف دریا کشان بزم صبوحی
|
|
جام چو کشتی کش خرام بر آمد
|
خوان صبوحی به شیب مقرعه کن لاش
|
|
کابرش روز آتشین ستام برآمد
|
بود فلک جام رنگ و جام فلک سان
|
|
روز ندانم که از کدام برآمد
|
دست قراسنقر فلک سپر افکند
|
|
خنجر آقسنقر از نیام برآمد
|
گوش رباب از هوا پیام طرب داشت
|
|
از سه زبان راز آن پیام برآمد
|
حلقهی ابریشم است موی خوش چنگ
|
|
چون مه نو کز خط ظلام برآمد
|
گر چه تن چنگ شبه ناقهی لیلی است
|
|
نالهی مجنون ز چنگ رام برآمد
|
بیست و چهارش زمام ناقه و لیکن
|
|
ناله نه از ناقه از زمام برآمد
|
نای چو شه زادهی حبش که ز نه چشم
|
|
بانگش از آهنگ ده غلام برآمد
|
از پی دستینهی رباب کف می
|
|
چون گهر عقد یک نظام برآمد
|
بهر حلیهای گوش و گردن بر بط
|
|
سیم و زر از ساغر و مدام برآمد
|