کیخسرو هدی که غلامانش را خراج
|
|
طمغاج خان به تبت و یغما برافکند
|
حمل خزانهاش به سمرقند برنهد
|
|
نزل ستانهاش به بخارا برافکند
|
تا بس نه دیر والی شام و شه یمن
|
|
باجش به مصر و ساو به صنعا برافکند
|
ملک عجم به کوشش دولت بپرورد
|
|
نام عرب به بخشش نعما برافکند
|
چون ز آب خضر جام سکندر کشد به بزم
|
|
گنج سکندر از پی یقما برافکند
|
بدر سماک نیزه که بر قلب مملکت
|
|
اکسیرها ز سعد موفا برافکند
|
ز آن رمح مارسان ز دم کژدم فلک
|
|
بیرون کند گروه به زبانا برافکند
|
پشت کمان و تیر چلیپا کند به رزم
|
|
تا اسم روم و رسم چلیپا برافکند
|
شمشیر نصرت الدین چون پر جبرئیل
|
|
خسف سبا به کشور اعدا برافکند
|
بخت کیالواشیر از نه فلک گذشت
|
|
سایه به هشت جنت ماوا برافکند
|
نه حرف نام اوست به ده نوع حرز روح
|
|
تا نقش آن، به عرض معلی برافکند
|
ز اشکال تیغ او قلم تیز هندسی
|
|
بر سطح ماه خط معما برافکند
|
ترتیب قوقهی کله بندگانش راست
|
|
رنگی که افتاب بخارا برافکند
|
هر شب برای طرف کمرهای خادمانش
|
|
دریای چرخ لل لالا برافکند
|
هر سال مه سیاه شود بر امید آنک
|
|
روزیش نام خادم و لالا برافکند
|
آقسنقری است روز و قراسنقری است شب
|
|
بر هر دو نام بنده و مولا برافکند
|
آبای علویند کمر دار و این خلف
|
|
راضی بدان که سایه به آبا برافکند
|
مشفق پدر، مرید پسر به بود که نخل
|
|
بر تن کمر به خدمت خرما برافکند
|
گر بهر عزم کیان بر عراق و پارس
|
|
ظل همای رایت علیا برافکند
|
در گوش گوشوار سمعنا کشد عراق
|
|
بر دوش طیلسان اطعنا برافکند
|