مطلع دوم

اسد از سهم ناخنان ریزد عقرب از بیم نشتر اندازد
از شکوه همای رایت شاه کرکس آسمان پر اندازد
دهر دربان اوست بر خدمش ناوک ظلم کمتر اندازد
آنکه در کعبه اعتکاف گرفت سنگ چون بر کبوتر اندازد
دولتش را ز قصد خصم چه باک گر هوس‌های منکر اندازد
اینت نادان که آتش افروزد خویشتن در شرر در اندازد
نصرتش رهبر است و رهرو ملک رای با رای رهبر اندازد
یاری از کردگار دان که رسول خاک در روی کافر اندازد
گر مخالف معسکری سازد طعنه‌ای در برابر اندازد
بخت شه چرخ را فرود آرد کتش اندر معسکر اندازد
بد سگالش کجا ز بحر نیاز کشتی جان به معبر اندازد
دست رحمت کجا زند در آنک تیغ او دست جعفر اندازد
خصم فرعونی ار به کینه‌ی شاه آلت سحر بیمر اندازد
ید بیضای شاه موسی وار اژدهای فسون خور اندازد
بخت، صیاد پیشه‌ای است که صید نه به زوبین و خنجر اندازد
قصر جان را مهندس قدرت نه به پرگار و مسطر اندازد
شه چو چوگان زند سلیمان وار رین بر آن باد صرصر اندازد
جفت و طاق سپهر درشکند جفته‌ای کان تکاور اندازد
بشکند سنبله به پای چنانک داس من چشم اختر اندازد
گه گه از ننگ آهن ار نعلی زآن سم راه گستر اندازد