هست اتابک بهمن آسا کاین خلف دارای اوست
|
|
لاجرم در ملتش دارا و داور ساختند
|
پیش یاجوجی که ظلمت خانهی الحاد راست
|
|
دست و تیغ این سکندر سد اکبر ساختند
|
خستگان دیو ظلم از خاک درگاهش به لب
|
|
نشره کردند و به آب رخ مزعفر ساختند
|
پیش سقف بارگاهش خانهی موری است چرخ
|
|
کز شبستان سلیمانیش منظر ساختند
|
کعبهی ملک است صحن بارگاهش کز شرف
|
|
باغ رضوان را کبوتر خانه ایدر ساختند
|
بلکه تا این کعبه رضوان را کبوتر خانه شد
|
|
چون کبوتر کعبه را گردش مچاور ساختند
|
زو مظالم توز و ظالم سوزتر شاهی نبود
|
|
تا تظلم گاه این میدان اغبر ساختند
|
کشتی سلجوقیان بر جودی عدل ایستاد
|
|
تا صواعق بار طوفانش ز خنجر ساختند
|
کافرم گر پیش از او یا پیش از او اسلام را
|
|
زین نمط کو ساخت تمهید موفر ساختند
|
از پس عهد کیومرث کیان تا دور شاه
|
|
کار داران فلک آئین منکر ساختند
|
گه به ناپاکی ز باد انجیر بید انگیختند
|
|
گه به خود رائی ز بید انجیر عرعر ساختند
|
شیر خواران را به مغز و شیر مردان را به جان
|
|
طعمهی مار و شکار گرگ حمیر ساختند
|
پس به آخر این نکو کردند کاندر صد قران
|
|
این یکی صاحب قران را شاه و سرور ساختند
|
پایگاه تازیانش ساختند ایوان روم
|
|
بلکه خوک پایگاهش جان قیصر ساختند
|
حاسدان در زخم خوردن سرنگون چون سکهاند
|
|
تا به نامش سکهی ایران مشهر ساختند
|
وز پی تعظیم سکهش را ز روهینای هند
|
|
شاه جن را جنیان دیهیم و افسر ساختند
|
گر سلاطین پرچم شبرنگ با پر خدنگ
|
|
از پر مرغ و دم شیر دلاور ساختند
|
میر ما را از پر روح الامین و زلف حور
|
|
پر تیر و پرچم رخش مضمر ساختند
|
آن نگویم کز دم شیر فلک وز آفتاب
|
|
پرچم و طاسش برای خنگ و اشقر ساختند
|
سهو شد بر عقل کاول رستم ثانیش خواند
|
|
گر چه از اقلیم رومش هفت خوان بر ساختند
|