در ستایش ابو المظفر اخستان شروان شاه

دفع سرما را قفس کردند زاهن پس در او بچه‌ی طاووس علوی آشیان افشانده‌اند
مجلس انس حریفان را هم از تصحیف انس در تنوره کیمیای جان جان افشانده‌اند
چون شرارش را علم بر ابر سنبل گون رسید تخم گل گوئی ز شاخ ارغوان افشانده‌اند
یا زمین شد خایه و ابر سیه شد ماکیان آنگه ارزن ریزه پیش ماکیان افشانده‌اند
رومیان بین کز مشبک قلعه‌ی بام آسمان نیزه بالا از برون خونین سنان افشانده‌اند
شکل خان عنکبوتان کرده‌اند آنگه به قصد سرخ زنبوران در آن شوریده خان افشانده‌اند
کرده‌اند از زاده‌ی مریخ عقرب خانه‌ای باز مریخ زحل خور در میان افشانده‌اند
چتر زرین چون هوا بگرفت گوئی بر فلک عکس شمشیر شه خسرونشان افشانده‌اند
یا گهرهائی که در افسر نشاند افراسیاب پیش شروان شاه کیخسرو نشان افشانده‌اند