خسرو بدار ملک جم ایوان تازه کرد
|
|
در هشت خلد مملکه بستان تازه کرد
|
کیخسرو تهمتن بر زال سیستان
|
|
در ملک نیم روز شبستان تازه کرد
|
این کعبه را که سد سکندر حریم اوست
|
|
خضر خلیل مرتبه بنیان تازه کرد
|
بهر ثبات ملک چنین کعبهی جلال
|
|
از بوقبیس حلم خود ارکان تازه کرد
|
قصری که عرش کنگرهی اوست آسمان
|
|
از عقد انجمش گهر افشان تازه کرد
|
مانا که بهر تاختن مرکبان عقل
|
|
مهدی به عالم آمد و میدان تازه کرد
|
یا عالمی ز لطف برآورد کردگار
|
|
وانگه در او معادن حیوان تازه کرد
|
دست کرم گشاد شه و پای بخل بست
|
|
تا پیشگاه قصر شرف وان تازه کرد
|
قحط سخا ز کشور امید برگرفت
|
|
گر خلق بهر عاطفه باران تازه کرد
|
شاهی که بهر کوههی زینهای ختلیانش
|
|
ماهی به چرخ تحفه ز دندان تازه کرد
|
خاقان اعظم آنکه بقا با سعادتش
|
|
همشیرهی ابد شد و پیمان تازه کرد
|