کوس چون مار شده حلقه و کو بند سرش
|
|
بانگ آن کوفتن از کعبه به صنعا شنوند
|
سخت سر کوفته دارندش و او نالد زار
|
|
نالهی مرد ز سرکوبهی اعدا شنوند
|
خم کوس است که ما نوذیحجه نمود
|
|
گر ز مه لحن خوش زهرهی زهرا شنوند
|
خود فلک خواهد تا چنبر این کوس شود
|
|
تا صداش از حبلالرحمهی بطحا شنوند
|
گر دم چنبر چو بین که شنودند خوش است
|
|
پس دم آن خوش تر کز چنبر مینا شنوند
|
از پی حرمت کعبه چه عجب گر پس از این
|
|
بانگ دق الکوس از گنبد خضرا شنوند
|
مشتری قرعهی توفیق زند بر ره حاج
|
|
بانگ آن قرعه بر این رقعهی غبرا شنوند
|
عرشیان بانگ وللله علی الناس زنند
|
|
پاسخ از خلق سمعنا و اطعنا شنوند
|
از سر و پای در آیند سراپا به نیاز
|
|
تا تعال از ملک العرش تعالی شنوند
|
روضه روضه همه ره باغ منور بینند
|
|
برکه برکه همه جا آب مصفا شنوند
|
بر سر روضه همه جای تنزه شمرند
|
|
بر لب برکه همه جای تماشا شنوند
|
انجم ماه وش آمادهی حج آمدهاند
|
|
تا خواص از همه لبیک مثنا شنوند
|
همه را نسخهی اجزای مناسک در دست
|
|
از پی کسب جزا خواندن اجزا شنوند
|
نه صحیفه است فلک هفت ده آیت ز برش
|
|
عاشقان این همه از سورهی سودا شنوند
|
نه صحیفه که به ده بند یکایک بستند
|
|
تا نه بس دیر چو سی پاره مجزا شنوند
|
خام پوشند و همه اطلس پخته شمرند
|
|
زهر نوشند و همه بانگ هنیا شنوند
|
زندگیشان به حق و نام بر ارواح چراست
|
|
کبشان ابر دهد لاف ز سقا شنوند
|
گنج پروردهی فقرند و کم کم شده لیک
|
|
گم گم گنج سرا پردهی بالا شنوند
|
فقر نیکوست به رنگ ارچه به آواز بد است
|
|
عامه زین رنگ هم آواز تبرا شنوند
|
شبه طاووس شمر فقر که طاوسان را
|
|
رنگ زیباست گر آواز نه زیبا شنوند
|