مطلع دوم

وان کژاوه چیست میزان دو کفه باردار باز جوزایی دو کفه شکل میزان دیده‌اند
بارداری چون فلک خوش رو مه و خور در شکم وز دو سو چون مشرفین او را دو زهدان دیده‌اند
چون دو دست اندر تیمم یک به دیگر متصل در یکی محمل دو تن هم پای و هم ران دیده‌اند
جبرئیل استاده چون اعرابی اشتر سوار وز پی حاجش دلیل ره فراوان دیده‌اند
بادیه بحر است و بختی کشتی و اعراب موج واقصه سرحد بحر و مکه پایان داده‌اند
دست بالا همت مردم که کرده زیر پای پای شیبی کان عقوبت گاه شیطان دیده‌اند
بادیه چون غمزه‌ی ترکان سنان دار از عرب جای خون ریزان چو نرگس زار نیسان دیده‌اند
بهر دفع درد چشم رهروان ز آب و گیاش شیر مادر دختر و گشنیز پستان دیده‌اند
از گلاب ژاله و کافور صبحش در سموم خیش خانه کسری و سرداب خاقان دیده‌اند
دائره‌ی افلاک را بالای صحن بادیه کم ز جزم نحویان بر حرف قرآن دیده‌اند
بادیه باغ بهشت و بر سر خوان‌های حاج پر طاووس بهشتی را مگس ران دیده‌اند
وز طناب خیمه‌ها بر گرد لشکرگاه حاج صد هزار اشکال اقلیدس به برهان دیده‌اند
قاع صفصف دیده وصف صف سپهداران حاج کوس را از زیر دستان زیر و دستان دیده‌اند
چار صف‌های ملک در صفه‌های نه فلک بر زباله جای استسقای باران دیده‌اند
بر سر چاه شقوق از تشنگان صف صف چنانک پیش یوسف گرسنه چشمان کنعان دیده‌اند
گرم گاهی کفتاب استاده در قلب اسد سنگ و ریگ ثعلبیه بید و ریحان دیده‌اند
تیره چشمان روان ریگ روان را در زرور شاف شافی هم ز حصرم هم زرمان دیده‌اند
از پی حج در چنین روزی ز پانصد سال باز بر در فید آسمان را منقطع سان دیده‌اند
من به دور مقتفی دیدم به دی مه بادیه کاندر او ز آب و گیا قحط فراوان دیده‌اند
پس به عهد مستضی امسال دیدم در تموز کز تیمم گاه صد نیلوفرستان دیده‌اند