مطلع دوم

تا خیال کعبه نقش دیده‌ی جان دیده‌اند دیده را از شوق کعبه زمزم افشان دیده‌اند
عشق برکرده به مکه آتشی کز شرق و غرب کعبه را هر هفت کرده‌ی هفت مردان دیده‌اند
هم بر آن آتش ز هند و چین و بغداد آمده ماه ذی القعده به روی دجله تابان دیده‌اند
ماه نو را نیمه‌ی قندیل عیسی یافته دجله را پر حلقه‌ی زنجیر مطران دیده‌اند
بر سر دجله گذشته تا مداین خضروار قصر کسری و زیارتگاه سلمان دیده‌اند
طاق ایوان جهان‌گیر و وثاق پیر زن از نکونامی طراز فرش ایوان دیده‌اند
از تحیر گشته چون زنجیر پیچان کان زمان بر در ایوان نه زنجیر و نه دربان دیده‌اند
تاجدارش رفته و دندانه‌های قصر شاه بر سر دندانه‌های تاج گریان دیده‌اند
رانده ز آنجا تا به خاک حله و آب فرات موقف الشمس و مقام شیر یزدان دیده‌اند
پس به کوفه مشهد پاک امیر النحل را همچو جیش نحل جوش انسی و جان دیده‌اند
بس پلنگان گوزن افکن که چون شاخ گوزن پشت خم در خدمت آن شیر مردان دیده‌اند
در تنور آنجای طوفان دیده اندر چشم و دل هم تنور غصه هم طوفان احزان دیده‌اند
رانده از رحبه دواسبه تا مناره یکسره از سم گوران سر شیران هراسان دیده‌اند
بختیان چون نوعروسان پای کوبان در سماع اختران شب پلاس و چرخ کوهان دیده‌اند
شب طلاق خواب داده دیده بانان بصر تا شکر ریز عروسان بیابان دیده‌اند
روزها کم خور چو شب‌ها نو عروسان در زفاف زقه‌هاشان از درای مطرب الحان دیده‌اند
حله‌هاشان از پلاس و گیسوانشان از مهار پاره‌ها خلخال و مشاطه شتربان دیده‌اند
در زناشوئی شده سنگ و قدمشان لاجرم سنگ را از خون بکری رنگ مرجان دیده‌اند
سرخ رویانی چو می بی می همه مست خراب بر هم افتاده چو میگون لعل جانان دیده‌اند
پختگان چون بختیان افتان و خیزان مست شوق نی نشانی از می و ساقی و می‌دان دیده‌اند