در مدح خواجه همام الدین حاجب و یاد کردن از مرگ منوچهر

گر جان ما به مرگ منوچهر غم زده است تو دیر زی که دولت تو غم نشان ماست
گر معتقدتر از تو شنیدیم هیچ میر پس اعتقاد رافضیان رسم و سان ماست
گر شیردل از تو شناسیم هیچ مرد مندیل حیض سگ صفتان طیلسان ماست
محمود همتی تو و ما مدح خوان تو شاید که جان عنصری اشعار خوان ماست
مداح توست و مخلص توست و مرید توست تا طبع ما و سینه‌ی ما و روان ماست
هر چند این قصیده گواهی است راست گوی بر دعوی وفاق تو کاندر نهان ماست
اخلاص و صدق و منقبه داریم و خود نداشت غدر و نفاق و منقصه تا خاندان ماست
ما را گمان فتد که بمانی هزار سال معلوم صد هزار یقین در گمان ماست
نوروز را به خدمت صدرت مبارکی است وز مدحتت مبارکی دودمان ماست
منشور حاجبی و امیریت تازه گشت وین تازگی ز بهر صلاح جهان ماست
گوئیم جاودانت بقاباد و این دعاست آمین پس از دعا مدد جاودان ماست