خصم ار بزرجمهری یا فسردگی کند
|
|
تایید میر باد که حرز امان ماست
|
ما را چه باک مزدک و بیم بزرجمهر
|
|
چون کیقباد قادر و نوشین روان ماست
|
ما کاروان گنج روان را روان کنیم
|
|
کاقبال میر بدرقهی کاروان ماست
|
بخت همام گفت که ما را همای دان
|
|
کز مغز کرکسان فلک استخوان ماست
|
رمح همام گفت که عنقا ز زخم ما
|
|
بریان شود که بابزن او سنان ماست
|
تیغ همام گفت که ما اعجمی تنیم
|
|
در معرکه زبان ظفر ترجمان ماست
|
تیز همام گفت که ما اژدها سریم
|
|
تا طاق گنج خانهی نصرت کمان ماست
|
رخش همام گفت که ما باد صرصریم
|
|
مفلوج گشته کوه ز زور و توان ماست
|
گرز همام گفت که ما کوه آهنیم
|
|
نقرس گرفته باد ز زخم گران ماست
|
عدل همام گفت که ما حرز امتیم
|
|
ما در ضمان خلق و خدا در ضمان ماست
|
رای همام گفت که ما حصن دولتیم
|
|
کز هشت چشم چار ملک دیده بان ماست
|
دست همام گفت که ما ابر رحمتیم
|
|
همت محیط ما و سخا آسمان ماست
|
آن بلبل همای فر زاغ فرق بین
|
|
کو خاص گلستان خواص بنان ماست
|
روز و شب است ابلق دو رنگ و گفتهاند
|
|
کز نام پهلوان عجم داغ ران ماست
|
پرز پلاس آخور خاص همام دین
|
|
دستارچهی معنبر و برگستوان ماست
|
کیخسرو است شاه و همام است زال زر
|
|
مهلان او تهمتن توران ستان ماست
|
ما امتیم و شاه رسول است و او عمر
|
|
فرزند او که فرخ علی کامران ماست
|
ای مرزبان کشور پنجم که درگهت
|
|
هفتم سپهر ما نه که هشتم جنان ماست
|
بعد از هزار دور تو را یافت چرخ و گفت
|
|
پیرانه سر وجود تو بخت جوان ماست
|
از خاک درگهت به مکانی رسیدهایم
|
|
کامروز عرش را همه رشک از مکان ماست
|