زین پس کفش آفتاب بخشد
|
|
کاندر خور بخش کان ندیده است
|
کس بیکف راد صفوة الدین
|
|
در جسم کرم روان ندیده است
|
در پرده نهان چو راز غیب است
|
|
غیب از دل خود نهان ندیده است
|
چون کعبه مجاور حجاب است
|
|
آن کعبه که کس عیان ندیده است
|
ذات ملکه است جنت عدن
|
|
کس جنت بیگمان ندیده است
|
شاه ادریس است و خود جز ادریس
|
|
از مردان کس جنان ندیده است
|
بر نه فلک او ستارهی قطب
|
|
کس قطب سبک عنان ندیده است
|
با قطب جز این دو قرة العین
|
|
کس مرقد فرقدان ندیده است
|
بر روس و حبش که روز و شب راست
|
|
جز داغ ادب نشان ندیده است
|
این روس و حبش دو خادمش دان
|
|
کاین خادم روی آن ندیده است
|
ای بانوی خاندان جمشید
|
|
جم زین به خاندان ندیده است
|
ای ساره صفات و آسیه زهد
|
|
کس چون تو زبیده سان ندیده است
|
هر کس که ثنات بر زبان راند
|
|
جز کوثر در دهان ندیده است
|
بر آتش هر که مدح راند
|
|
جز طوبی و ضیمران ندیده است
|
خاک در تو هر آنکه بوسید
|
|
جز گوهر رایگان ندیده است
|
چون تو ملکه نبود و چون من
|
|
کس شاعر مدح خوان ندیده است
|
من دانم داستان مدحت
|
|
کس زین به داستان ندیده است
|
آن دید ضمیرم از ثنایت
|
|
کز نیسان بوستان ندیده است
|
و آن بیند بزمت از زبانم
|
|
کز بلبل گلستان ندیده است
|
ذکر تو به باغ خاطر من
|
|
شاخی است که مهرگان ندیده است
|