جز بانو و شاه کوه و دریا
|
|
کس در یک دودمان ندیده است
|
دو ابر و دو آفتاب و دو بحر
|
|
کس جز کف هر دوان ندیده است
|
دو روح و دو نور کس جز ایشان
|
|
بر یک سر خوان و خان ندیده است
|
گیتی افق سپهر عصمت
|
|
جز حضرت بانوان ندیده است
|
جمشید ملک نظیر بلقیس
|
|
جز بانوی کامران ندیده است
|
قیدافهی مملکت که دهرش
|
|
جز رابعهی کیان ندیده است
|
او رابعهی بنات نعش است
|
|
خود رابعه کس چنان ندیده است
|
جز نه زن سیدش به ده نوع
|
|
کس مثل به صد قران ندیده است
|
رح القدس آن صفا کز او دید
|
|
از مریم پاک جان ندیده است
|
بر پردهی مریم دوم چرخ
|
|
جز قیصر پاسبان ندیده است
|
از قصر جلالتش به صد دور
|
|
خورشید یک آستان ندیده است
|
یک خوان شرف نساخت کایام
|
|
سیمرغش مورخوان ندیده است
|
برخوان کفش طفیل امید
|
|
جز رضوان میزبان ندیده است
|
در مجلس و خوانش چاشنی گیر
|
|
جز جنت نقلدان ندیده است
|
هر سو که همای بخت پرید
|
|
الا درش آشیان ندیده است
|
تا نخل گرفت بوی عدلش
|
|
کس در رطب استخوان ندیده است
|
بیند قلمش به گاه توقیع
|
|
هرک آتش در فشان ندیده است
|
تا نامد مهد دولت او
|
|
کس شروان خیروان ندیده است
|
ملاح خرد به کشتی وهم
|
|
در بحر دلش کران ندیده است
|
در جنب سخاش بحر و کان را
|
|
کس قوت امتحان ندیده است
|