دل روی مراد از آن ندیده است
|
|
کز اهل دلی نشان ندیده است
|
دل هر دو جهان سه باره پیمود
|
|
یک اهل در این میان ندیده است
|
در شیب و فراز این دو منزل
|
|
یک پیک وفا روان ندیده است
|
چرخ آمده کعبتین بینقش
|
|
کس نقش وفا از آن ندیده است
|
جنسی که من از جهان ندیدم
|
|
پیش از من هم جهان ندیده است
|
از منقطعان راه امید
|
|
یک تن رصد امان ندیده است
|
روز آمد و روز شد جهان را
|
|
کس یک پی کاروان ندیده است
|
تا پشت وفا زمانه بشکست
|
|
کس راستی از زمان ندیده است
|
از پشت شکستهی وفا به
|
|
بازوی فلک کمان ندیده است
|
خاقانی سود و مایهی عمر
|
|
الا ز زبان زیان ندیده است
|
آویختگی سر ترازو
|
|
الا ز سر زبان ندیده است
|
عالم ز همه ملوک عالم
|
|
جنس ملک اخستان ندیده است
|
خاقان کبیر، کز جلالت
|
|
آن دید که خضر خان ندیده است
|
شروان شه آفتاب دولت
|
|
کورا دوم آسمان ندیده است
|
جمشید کیان که دین جز او را
|
|
روئینتن هفت خوان ندیده است
|
گو در ملک اخستان نگر آنک
|
|
کیخسرو باستان ندیده است
|
گو رایت بوالمظفری بین
|
|
آنک اختر کاویان ندیده است
|
گویند که مرز تور و ایران
|
|
چون رستم پهلوان ندیده است
|
آن کیست که در صف غلامانش
|
|
صد رستم سیستان ندیده است
|
بر نیزهی او سماک رامح
|
|
کمتر ز زحل سنان ندیده است
|