مطلع دوم

هدهد گفت از سمن نرگس بهتر که هست کرسی جم ملک او و افسر افراسیاب
جمله بدین داروی بر در عنقا شدند کوست خلیفه‌ی طیور داور مالک رقاب
صاحب ستران همه بانگ بر ایشان زدند کاین حرم کبریاست بار بود تنگ یاب
فاخته گفت آه من کله‌ی خضرا بسوخت حاجب این بار کو ورنه بسوزم حجاب
مرغان بر در به پای عنقا در خلوه جای فاخته با پرده‌دار گرم شده در عتاب
هاتف حال این خبر چون سوی عنقا رساند آمد و در خوردشان کرد به پرسش خطاب
بلبل کردش سجود گفت که الاانعم‌الصباح خود به خودی بازداد صبحک الله جواب
قمری کردش ندا کای شده از عدل تو دانه‌ی انجیر رز دام گلوی غراب
وای که ز انصاف تو صورت منقار کبک صورت مقراض گشت بر پر و بال عقاب
ما به تو آورده‌ایم درد سر ار چه بهار درد سر روزگار برد به بوی گلاب
دانکه دو اسبه رسید مرکب فصل ربیع دهر خرف باز یافت قوت فصل شباب
خیل ریا حین بسی است ما به که روی آوریم زین همه شاهی کراست؟ چیست برتو صواب؟
عنقا برکرد سر گفت: کز این طایفه دست یکی در حناست جعد یکی در خضاب
این همه نورستگان بچه حورند پاک خورده گه از جوی شیر گاه ز جوی شراب
گرچه همه دلکشند از همه گل خوب تر کو عرق مصطفاست وان دگران خاک و آب
هادی مهدی غلام امی صادق کلام خسرو هشتم بهشت شحنه چارم کتاب
باج ستان ملوک تاج ده انبیا کز در اویافت عقل، خط امان از عقاب
احمد مرسل که کرد از طپش و زخم تیغ تخت سلاطین زگال گرده شیران کباب
جمله رسل بر درش مفلس طالب زکات او شده تاج رسل تاجر صاحب نصاب
عطسه او آدم است عطسه آدم مسیح اینت خلف کز شرف عطسه او بود باب