هدهد گفت از سمن نرگس بهتر که هست
|
|
کرسی جم ملک او و افسر افراسیاب
|
جمله بدین داروی بر در عنقا شدند
|
|
کوست خلیفهی طیور داور مالک رقاب
|
صاحب ستران همه بانگ بر ایشان زدند
|
|
کاین حرم کبریاست بار بود تنگ یاب
|
فاخته گفت آه من کلهی خضرا بسوخت
|
|
حاجب این بار کو ورنه بسوزم حجاب
|
مرغان بر در به پای عنقا در خلوه جای
|
|
فاخته با پردهدار گرم شده در عتاب
|
هاتف حال این خبر چون سوی عنقا رساند
|
|
آمد و در خوردشان کرد به پرسش خطاب
|
بلبل کردش سجود گفت که الاانعمالصباح
|
|
خود به خودی بازداد صبحک الله جواب
|
قمری کردش ندا کای شده از عدل تو
|
|
دانهی انجیر رز دام گلوی غراب
|
وای که ز انصاف تو صورت منقار کبک
|
|
صورت مقراض گشت بر پر و بال عقاب
|
ما به تو آوردهایم درد سر ار چه بهار
|
|
درد سر روزگار برد به بوی گلاب
|
دانکه دو اسبه رسید مرکب فصل ربیع
|
|
دهر خرف باز یافت قوت فصل شباب
|
خیل ریا حین بسی است ما به که روی آوریم
|
|
زین همه شاهی کراست؟ چیست برتو صواب؟
|
عنقا برکرد سر گفت: کز این طایفه
|
|
دست یکی در حناست جعد یکی در خضاب
|
این همه نورستگان بچه حورند پاک
|
|
خورده گه از جوی شیر گاه ز جوی شراب
|
گرچه همه دلکشند از همه گل خوب تر
|
|
کو عرق مصطفاست وان دگران خاک و آب
|
هادی مهدی غلام امی صادق کلام
|
|
خسرو هشتم بهشت شحنه چارم کتاب
|
باج ستان ملوک تاج ده انبیا
|
|
کز در اویافت عقل، خط امان از عقاب
|
احمد مرسل که کرد از طپش و زخم تیغ
|
|
تخت سلاطین زگال گرده شیران کباب
|
جمله رسل بر درش مفلس طالب زکات
|
|
او شده تاج رسل تاجر صاحب نصاب
|
عطسه او آدم است عطسه آدم مسیح
|
|
اینت خلف کز شرف عطسه او بود باب
|