خرد به ماتم و تن در نشاط خوش نبود
|
|
که دیو جلوه کند بر تو و پری رسوا
|
برو نخست طهارت کن از جماع الاثم
|
|
که کس جنب نگذارند در جناب خدا
|
مجرد آی در این راه تا زحق شنوی
|
|
الی عبدی اینجا نزول کن اینجا
|
ز چار ارکان برگرد و پنج ارکان جوی
|
|
که هست فایده زین پنج پنج نوبت لا
|
ز نه خراس برون شو به کوی هشت صفات
|
|
که هست حاصل این هشت هشت باغ بقا
|
اگر ز عارضهی معصیت شکسته دلی
|
|
تو را شفاعت احمد ضمان کند به شفا
|
به یک شهادت سربسته مرد احمد باش
|
|
که پایمرد سران اوست در سرای جزا
|
پی ثنای محمد برآر تیغ ضمیر
|
|
که خاص بر قد او بافتند درع ثنا
|
زبان بسته به مدح محمد آرد نطق
|
|
که نخل خشک پی مریم آورد خرما
|
بهینه سورت او بود و انبیا ابجد
|
|
مهینه معنی او بود و اصفیا اسما
|
اگرچه بعد همه در وجودش آوردند
|
|
قدوم آخر او بر کمال اوست گوا
|
نه سورت از پی ابجد همی شود مرقوم
|
|
نه معنی از پی اسما همی شود پیدا
|
نه روح را پس ترکیب صورت است نزول
|
|
نه شمس را ز پس صبح صادق است ضیا
|
نه سبزه بردمد از خاک وانگهی سوسن
|
|
نه غوره در رسد از تاک وانگهی صهبا
|
گه ولادتش ارواح خوانده سورهی نور
|
|
ستار بست ستاره سماع کرد سما
|
بکوفت موکب اقبال مرکب اجرام
|
|
ببست قبهی زربفت قبهی مینا
|
چو نقل کرد روانش، مسافر ملکوت
|
|
برای عرسش بر عرش خرقه کرد وطا
|
درید جوزا جیب و برید پروین عقد
|
|
گذاشت مهر دواج و فکند صبح لوا
|
ز بوی خلقش حبلالورید یافت حیات
|
|
ز فر لطفش حبلالمتین گرفت بها
|
به وقت مکرمه بحر کفش چو موج زدی
|
|
حباب وار بدی هفت گنبد خضرا
|