در حکمت و موعظه و مدح خاتم الانبیا (ص)

خرد به ماتم و تن در نشاط خوش نبود که دیو جلوه کند بر تو و پری رسوا
برو نخست طهارت کن از جماع الاثم که کس جنب نگذارند در جناب خدا
مجرد آی در این راه تا زحق شنوی الی عبدی اینجا نزول کن اینجا
ز چار ارکان برگرد و پنج ارکان جوی که هست فایده زین پنج پنج نوبت لا
ز نه خراس برون شو به کوی هشت صفات که هست حاصل این هشت هشت باغ بقا
اگر ز عارضه‌ی معصیت شکسته دلی تو را شفاعت احمد ضمان کند به شفا
به یک شهادت سربسته مرد احمد باش که پایمرد سران اوست در سرای جزا
پی ثنای محمد برآر تیغ ضمیر که خاص بر قد او بافتند درع ثنا
زبان بسته به مدح محمد آرد نطق که نخل خشک پی مریم آورد خرما
بهینه سورت او بود و انبیا ابجد مهینه معنی او بود و اصفیا اسما
اگرچه بعد همه در وجودش آوردند قدوم آخر او بر کمال اوست گوا
نه سورت از پی ابجد همی شود مرقوم نه معنی از پی اسما همی شود پیدا
نه روح را پس ترکیب صورت است نزول نه شمس را ز پس صبح صادق است ضیا
نه سبزه بردمد از خاک وانگهی سوسن نه غوره در رسد از تاک وانگهی صهبا
گه ولادتش ارواح خوانده سوره‌ی نور ستار بست ستاره سماع کرد سما
بکوفت موکب اقبال مرکب اجرام ببست قبه‌ی زربفت قبه‌ی مینا
چو نقل کرد روانش، مسافر ملکوت برای عرسش بر عرش خرقه کرد وطا
درید جوزا جیب و برید پروین عقد گذاشت مهر دواج و فکند صبح لوا
ز بوی خلقش حبل‌الورید یافت حیات ز فر لطفش حبل‌المتین گرفت بها
به وقت مکرمه بحر کفش چو موج زدی حباب وار بدی هفت گنبد خضرا