هدیهی پای تو زر بایستی
|
|
رشوهی رای تو زر بایستی
|
غم عشقت طرب افزای من است
|
|
طرب افزای تو زر بایستی
|
جان چه خاک است که پیش تو کشم
|
|
پیشکشهای تو زر بایستی
|
دیده در پای تو گشتن هوس است
|
|
کشته در پای تو زر بایستی
|
گرد هم اجرای امروز تو جان
|
|
خرج فردای تو زر بایستی
|
ترش روی است زر صفرا بر
|
|
وقت صفرای تو زر بایستی
|
آتش بسته گشاید همه کار
|
|
کار پیرای تو زر بایستی
|
بیزری داشت تو را بر سر جنگ
|
|
صلح فرمای تو زر بایستی
|
کوه سیمینی و هم سنگ توام
|
|
در تمنای تو زر بایستی
|
تا کنم بر سر و بالات نثار
|
|
هم به بالای تو زر بایستی
|
دید سیمای مرا عشق تو گفت
|
|
که چو سیمای تو زر بایستی
|
دل سودائی خاقانی را
|
|
هم به سودای تو زر بایستی
|