ای سرو غنچه لب ز گلستان کیستی
|
|
وی ماه روز وش ز شبستان کیستی
|
با لعل نیم ذرهی خندان چو آفتاب
|
|
سایه نشین دیدهی گریان کیستی
|
ای آیتی که سجده کنم چون رسم به تو
|
|
گویی کز ایزد آمده در شان کیستی
|
پشت من از زبان شکسته شکست خورد
|
|
خردی هنوز طفل زبان دان کیستی
|
مهری نه بر زبانت و مهری نه بر دلت
|
|
بیشرم کودکی ز دبستان کیستی
|
چون شانهی سر است گل آلود پای دل
|
|
جویای آنکه آینهی جان کیستی
|
دوشت نیاز این جگر سوخته نبود
|
|
امشب به وعدهی دل بریان کیستی
|
خاکی دلم در آتش و خون آب میشود
|
|
تا تو کجائی امشب و مهمان کیستی
|
از دیده جرعه دان کنم از رخ نمکستان
|
|
تا نوش جام و خوش نمکخوان کیستی
|
محراب جان مایی ازین مایه آگهم
|
|
آگه نیم که صورت ایوان کیستی
|
بر هر صفت که داری خاقانی آن توست
|
|
ای از صفت برون شده تو آن کیستی
|