پیش لب تو حلقه به گوشم بنفشهوار
|
|
لبها بنفشه رنگ ز تبهای بیقرار
|
زان خط و لب که هر دو بنفشه به شکرند
|
|
وقت بنفشه دارم سودای بیشمار
|
من چون بنفشه بر سر زانو نهاده سر
|
|
زانو بنفشه رنگتر از لب هزار بار
|
همچون بنفشه کز تف آتش بریخت خوی
|
|
زان زلف چون بنفشه دل من بسوخت زار
|
سودا برد بنفشه و شکر چرا مرا
|
|
زان شکر و بنفشه به سودار رسید کار
|
از بس که غم خورم ز سپهر بنفشه رنگ
|
|
خاقانی بنفشه دلم خواند روزگار
|
بازار دل بنفشه صفت تحفهای کنم
|
|
تا دستهی بنفشه نهم پیش شهریار
|
سلطان اعظم آنکه به تیغ بنفشهفام
|
|
اندر دل مخالف دین شد بنفشه کار
|
تیغ بنفشه گونش برد شاخ شر چنانک
|
|
بیخ بنفشه، بوی دهان شرابخوار
|
گر پیش ما به بوی بنفشه برد نمک
|
|
تیغش نمک تن است به رنگی بنفشهوار
|