دلم ز هوای تو بر نمیگردد
|
|
هوای تو ز دلم زاستر نمیگردد
|
بدل مجوی که بر تو بدل نمیجویم
|
|
دگر مشو که غم تو دگر نمیگردد
|
اثر نماند ز من در غم تو این عجب است
|
|
که در دل تو ازین غم اثر نمیگردد
|
بد است کار من از فرقت تو وین بد را
|
|
هزار شکر کنم چون بتر نمیگردد
|
به زر شدی همه کارم ز وصل تو چون زر
|
|
ز بیزری است که کارم چو زر نمیگردد
|
مرا ز بخت خود است این و خود عجب دارم
|
|
اگر جهان به چنین بخت برنمیگردد
|
اگرچه آب فراقت ز فرق من بگذشت
|
|
دلم خوش است که کعب تو تر نمیگردد
|
کدام روز که پیش در تو خاقانی
|
|
شهیدوار به خونابه در نمیگردد
|